مهردخت هستم از بستگان پسر شجاع...!

اعتراف میکنم که به درجه ای از شجاعت مفتخرم که امشب بیخیال دندان شکسته و نیم ساعت معطلی و توفیق اجباری استماع صدای دهشتناک قیژ قیژ مته و هورت هورت حال بهم زن اون مکنده تف جمع کن! شدم و با شنیدن صدای آی...آی..اون بدبختی که روی اون یونیت در چنگال هراس انگیز دوست عزیزمون * اسیر بود فرار را بر قرار ترجیح دادم و با استقراض دوپای دیگر فلنگ را در مقابل چشمان متحیر دوستان اتاق انتظار و خانم شیرزاد(منشی)، بستم و الفرار... 

به واقع تصورم از دندان پزشکی اینه...!



*نمیخوام به صنف دندان پزشکان محترم توهینی بکنم!

  • مهر2خت
منم خیلی می ترسم از دندون پزشکی :((..
ازقضا جنس دندونای منم عین پنبه اس تلقی میشکنخ ((((
وای عارفه :((((((((((((((
جنس دندونای منم مث جنس دندونای عارفه :/
یه سری بچه بودم رفته بودم دندونمو بکشم، دندونپزشک اومد بکشه دندونو، کشید دید کامل نیومده :/ دوباره کشید دید باز یه تیکه موند :/ سه تیکه شده بود دندونم :|

اوه اوه!
داغون میشی که حنا؟! آیکون همدردی :دی
منم سابقه‌ی فرار دارم :دی .
اصلا جزو افتخاراتمه اون خاطرات . 

:))))) افتخارات رو خوب اومدی :دی
 
ولی من برام فرقی نمیکنه 
بالاخره منی که میخوام دندون پزشک بشم باید یه فرقی بین دیگران باشه دیگه 
الکی مثلا :)
بعله 100%
بابا دندانپزشک آینده!:دی
آره دیگه...تو یه روز سه تا دندون کشیدم در واقع..دو بار آمپول زد :گریه
یا خدا!
الان سالمی :|  ؟!
:گریه
آره بعد از اون حدودا ده تا دندون هم پر کردم :/

سه تا هم ریشه ی دندون مونده بود که بدون بی حسی کشیدم :))

انقدر که من تو مطب این آقای دندانپزشک بودم خودش نبوده :/
چقدر تو سختی کشیدی در این راه !!! ایکون  آویختن مدال افتخار بر سینه حنا :دی
 
واییییییییییییییییی
دندون پزشکی

وحشت دارم ازش
من نیز هم! :(((((
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan