۱۸ شهریور ۹۶
وقتی یادم میاد این روز برامون خاص بوده از همون بچگی، ناهار ظهر عید خونه عمه اینا که شوهر و بچه هاش سید بودن، عیدی گرفتناش، بدو بدو کردنای تا شب با بچه ها و آخر شب خسته کوفته ولی شاد و خوشحال برگشتن...
یادم نمیاد هیچ سالی این برنامه تغییر کرده باشه تا دو سال پیش...
از وقتی که سیدجان وارد زندگی من شد یا بهتر بگم مادر مهربونش از توی بهشت منو قابل دونست و اونو به من سپرد چقدر خوبه که پدر شوهر و مادر شوهر آدم، امیرالمومنین و حضرت زهرا باشن.
امسال سومین ساله که من به همراه بقیه اعضای خانواده سید جان ، شش صبح بیدار میشم و تقریبا تا آخر شب میزبان مهمون های امیرالمومنینیم...
سخته...خستگی داره اما خیلی شیرینه، یه شیرینی خاص و وصف ناپذیر...
عید غدیر چه از سالهای خوب بچگی توی خونه عمه و چه الان توی خونه سیدجان اینا همیشه برای من یه روز خاص و دلپذیر بوده ...
خدا رو شکرالحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب و اولاده المعصومین...
عیدتون مبارک