و این گونه مریم شد مریم سادات :دی

معرفی میکنم مریم خانم سابق هستند ایشون از بازماندگان دوران کودکی ته تغاری جان که الان افتخار خدمت رسانی به فسقلی های خانوادهbabies smiley را دارند.    

این پیش زمینه رو داشته باشید.

لوکیشن:منزل ددی جان،جمعه ظهر، سر سفره ناهار، با شرکت: ابوی، والده مکرمه، ته تغاری، خان داداش و بانو و...سید جان.
فسقل خان ثانی*:عمه!؟
من:جانم عزیزم
_دخترت تو (کو)؟!
(سید جان در حال سوت زدن!!!، تمام خانواده خندان منتظر جواب من)
_جان ؟!...عهههه...عمه جون بیا ناهارت رو بخور زود بزرگ بشی بری مدرسه...بدو قربونت...
(دوباره مصرانه)_دخترت تو ؟!
_عزیزم من دختر ندارم که...
_چرا ؟!
(یه نگاه میکنم به سید جان همچنان داره سوت میزنه، نه! مثه اینکه آبی ازش گرم نمیشه خودم باید پاسخگو باشم! )
_نداریم دیگه عزیزم!
تـِپ تـِپ تـِپ (میدُوه!)
_بیا این (مریم!) دخترت باشه!


*دو سال و اندی دارند ایشون!
  • مهر2خت

اتمام حجت...! :دی

یادداشت ته تغاری قبل از مسافرت...



پ.ن:
هنوز خسته مسافرتم و احتیاج به ریکاوری دارم
big bed smiley
 به زودی با عکسای مسافرت میام...bye smiley
  • مهر2خت

از سری خلاقیت های ماه رمضانی


پی نوشت: این عکسه چرا justify نمیشه؟! &(>_<)&

  • مهر2خت
Designed By Erfan Powered by Bayan