عکس نوشت: دیشب/ نخستین آیین دیزی خوران سنتی/منزل ابوی
عکس نوشت: دیشب/ نخستین آیین دیزی خوران سنتی/منزل ابوی
گفتم یه وقت زشت نباشه ماه رمضون تموم شد و ما یه شله زرد نپزیدیم!
به نظر حقیر خانم خانه یا اصطلاحا "مامان بودن" پیش از کار در معدن حتی، سخت ترین کار دنیاست! از نگرانی ها و استرس ها و چه و چه که بگذریم یکی از مصائب جانسوز مامان بودن، همانا درد شکم است!
بدین مفهوم که هنوز صبحانه از گلویت پایین نرفته، فکر این باشی که ناهار چه درست کنی
و هنوز لقمه آخر ناهار در مری ات مشغول پیچ و تاب خوردن، در به در شام باشی!
تازه فکر کن که هر روز که چشم باز میکنی در این تسلسل باطل به دام بیفتی!
آخ آخ آخ!
به قول شاعر شیرین سخن: "عمر گرانمایه بدین صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا" -!- که گویا مادر شاعر هم در این گردباد میچرخیده بدبخت!!!
اصلا بنده معتقدم دست کم یک دانگ از بهشتی که زیر پای مادران است به خاطر از سرگذراندن این صعوبت کمر شکن است آغا! والا!
علیرغم میل باطنی ام باید اقرار کنم که ما دخترهای دردانه پدر، هر چقدر هم که عمرمان در خانه امن و پر آسایش پدری طولانی باشد، عاقبت این اُشتری است که جبراً روزی روی همه ما دخترها مینشیند و کتلتمان مینُماید!
لازم به ذکر است که اینجانب به واقع از آشپزی روی گردان نیستم و دوستش میدارم البته نه برای هر روز! گهکاهی برای تفنن! خخخ! و متاسفانه والده مکرمه مان از این رویکرد بنده مشوش میباشند!
فی المثل چند روز پیش ضمن ابراز نگرانی و بیم در باب خورد و خوراک من و سیدجان در خانه آینده مان افزودند: "تو بری خونه تون چیکار میکنی؟ چی میدی به این پسر ِ طفل ِ معصومِ مردم؟!" یا مثلا "یه روز آشپزی میکنی یه هفته استراحت؟!"
این درجه از بیمناکی والده ما را برآن داشت تا راه حلی بیابیم-!- بدین نحو که اگر یک روز در خانه مان بمانیم و روز دیگر ابراز دلتنگی کنیم برای مامانمان و فردایش هم برای مامان سید جان و در نتیجه:
اگر x2 تعداد روزهایی باشد که دلمان تنگ میشود _!_ دقت کنید صرفا دلتنگیست نه چیز دیگر! و 2x مقدار غذایی باشد که به هنگام خداحافظی توسط مامانها بسته بندی و برای ناهار فردا داده میشود آنگاه تابع تعداد روزهایی که حال آشپزی نداریم عه ببخشید، تعداد روزهایی که دلمان برای مامانها تنگ میشود،
از قرار ذیل میباشد:
خب دوستان بدین نحو مشکل آشپزی هر روزه به شکل گل و بلبلی مرتفع میگردد و ما نجات پیدا میکنیم
تا حل المسائلی دیگر خدا یار و نگهدارتان...!
عکس نوشت: ته چینی که امروز برای فرار از قیمه و قرمه هایی که به برکت هیئت از حلقمان سر نموده، ساخته ایم!
سیدجان نوشت: بح بح چه خانوم کدبانویی داری...بح بح!