چهارشنبه 15 بهمن 93
مرکز آزمایش و آموزش های قبل از ازدواج
در انتظار شروع کلاس خاک بر سریِ قبل از ازدواج
همسر جان (که البته اون موقع به این سِمَت افتخار آمیز نائل نیامده بود و هنوز در خانه ما با لفظ یارو ؛ طَرَف و یا در بهترین حالت، پسره خطاب میشد(!: شما گواهینامه که دارید انشالله؟!
من: نععععع!
همسر جان: خب باید بری بگیری! اولین کارِت بعد از جشنمون گرفتن گواهینامه اس!
من: :دی
هفت ماه بعد:
پس از گذراندن کلاس خواب آور آیین نامه و متعاقبا آموزش رانندگی در شهر و سرویس شدن دهان مبارکمان با آموزش پارک اِل در سایز های و طرحهای مختلف با زاویه های متفاوت و گرفتن پارک دوبل از تمامی ماشین های بخت برگشته پارک شده در شهرک آزمایش و پاس کردن آزمون فرمالیته آیین نامه و آزمون خوفناک عملی و زهره ترک شدن از قیافه اخمو و برج زهرماری افسر راهنمایی ممتحن و پیاده شدن شیرینی قبولی و رانندگی بواشکیِ بدون گواهینامه در معابر عمومی و خصوصی سطح شهر و اووووووووووووووووه خلاصه تحمل رنج و مرارت های فراوان...
امروز این پاکت توسط آقای پستچی زحمت کش به دست ما رسید....!
از همین تریبون این موفقیت عظیم رو به ملت غیور ایران وخانواده محترم شهدا، جانبازان، ایثارگران و ... بالاخص همسر جان تبریک و تهنیت عرض مینمایم!