۹ آذر ۹۵
آورده اند که روزی مریدان در بلاگستان چریدندی نه یعنی پرسه زدندی که ناگاه بدیدند که شیخنا ابو اسفنج بلاگستانی دامت برکاته یاران را به چالشی فراخواندی...چالش آن بُود که مریدان جملگی دست به قلم گشته و دِماغ خود به کار انداختندی و صُور تنی چند از اهالی بلاگستان را منقش کردندی و موجبات انبساط خاطر خود و دیگر مریدان را فراهم آوردند، یاران که این پست را بدیدندی جملگی شیون ها و فغان های سر ندادندی و جامه ها ندیرندی (چه معنی داره هر چی شیخ گفت اینا فرتی شیون سر میدن و جامه میدرند؟! دهههـ والا) بلکه لبیک گفتندی!
حنانه ---->ghalam-zan.blog.ir
المی ---->abnabatchoobi.blog.ir

توضیحات:
- پای حنانه زیر چادرش است! فکر نکنید ما پایش را از خاطر برده ایم!
- چادر حنانه تماما توسط راپید 0.7 ته تغاری رنگ شده که خیلی هم گران است و البته غصبی! خخخخخ
- در بقیه قسمت ها هم از ماژیک های راندو ته تغاری استفاده شده که در فرصتی مقتضی و به دور از چشم وی ربوده شده!
- آن قسمت های سفید در چادر حنانه انعکاس نور است الکی مثلا!
- آن سبد کنار المی مملو از آبنبات های گردالوی رنگولیست!
- به چشم های درشت المی دقت کنید در حال بارش شیطنت است! (تصویر ذهنی ما از وی اینگونه است!)
- امیدوارم (حنانه جان و المی عزیز) نقاشی من را حمل بر بی ادبی نگذاشته و از من دلگیر نشوند از ته دل آنها را دوست میداریم و انقباض خاطرشان موجب انقباض خاطر ماست!