و آمّـــــــــــا
دیری نپایید که مهردخت بانو از افق بازگشتی و همچنان با سگرمه های در هم تنیده ابوی پیوند بخوردی و مریدان را فرمود تا کمتر از اینترنت استفاده کردندی و صرفه جویی بنمویند باشد که قبض تلفن از این فربهی درآید!
روزها بدین منوال میگذشتی و مریدان جملگی در فراق آن یار غار خمار بودندی، تا اینکه مریدان نزد مهردخت بانو آمدندی و ناله ها و فغان ها سردادندی که چاره ای بیندیش و چون شمع در فراق ان عزیز همی سوختیم و آب شدندی و از این صوبتا!
مهردخت بانو کرّم الله وجه و اعلی الله مقامه دست تدبیری به محاسن نداشته اش کشید و خنده ای شیطانی از خود دَروَکَردی و به سبک اخوان جعفری (کامران و هومن!) حفظهم الله اصواتهم !!!- بفرمود: "اون با من!".
وی شامگاه اپلیکیشن تلگرام را در ماسماسک همراه ابوی نصب نمودی و بدین ترتیب نامبرده شبها تا بوق سگ در تلگرام به سر میبردی و حسابی حال کردندی و معتاد گردیدی و دیگر بر گرانی قبض تلفن گیر ندادندی و سر به راه پرداختتدی تا مباد قطع آن عزیز!
بعله بچه های عزیز تا ارائه راهکار طلایی دیگری از سری راهکار های مهردخت بانوی حل المسائل خدا یار و نگهدارتان و به قول یارو گفتنی فی امان الله!