مهرت قشنگ٬ پاییزت مبارک . . .

اولین روزِ مهر است ...

بوی پاییز را با تمام جانم احساس می کنم ...

اینجا در عصری نیمه خنک , با صدای جیر جیرکهایی که شب را گم کرده اند , با صدای وزش باد در لابه لایِ درختانی که در حال خداحافظی با برگهایشانند , با رشته کوه هایی در حال عریان شدن که تنها غروب آفتاب را بر نوکِ قله ی خویش  می بینند و تکه ابرهایی سفید در میان مه , چیزِ دیگری نیز خودنمایی می کند..

حسی شگرف در پسِ دیدگانم...

گویی بویِ پاییز آنقدر شامه نواز است که حسم را مدهوشِ خویش ساخته است ...

من از علف و سبزه زار و آبادانی می نویسم حال آنکه " پاییزی ام..."

عجیب نیست ؟؟؟!!!

بویِ کُنده های نیم سوخته ...

نی زارهای بلندی که روزی در خود هزاران رازِ با هم بودن را تجربه کرده اند ...

آآآآآه.....

چقدر پُر احساس است" اولین روزِ مهر " ...

گفتند سالی که نکوست از بهارش پیداست...

چه سالی شود امسال با " تو " ...

آخر می دانی , سالِ عشاق از پاییزِ " نو" می گردد....

" اولین روزِ مِهر" که اینگونه ام وای بر روزهای بارانی و ابریِ پاییزی....

" اولین روزِ مِهر" با تمامِ احساسش تقدیم به " تو " ...

به " تو " که زاده ی بارانی و احساس...






  • مهر2خت
عید قربان آمدوقربانی نفس
عیدقربان آمدو دل کندن و بس
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan