۲۴ دی ۹۵
بعضی وقتها حتی فکرش را هم نمیکنی یک نفر پیدا بشود که با وجود کیلومتر ها فاصله، این همه به دلت نزدیک باشد.
کسی که تا به حال از نزدیک ندیده باشی اش اما با تمام وجود، گرمی لبخندش را از پس کلماتش ببینی
پشت سلام و احوالپرسی اش نوازش انگشتانش را روی دستانت حس کنی حتی از پشت همین کیبورد و مانیتوری که به سختی متهمشان کرده ایم.
بنویسد و تو با خودت فکر کنی چطور ممکن است کسی پیدا شود و این همه حرفهای دلش با حرفهای دلت یکی باشد.
کسی که حتی هنوز یکبار هم از نزدیک ندیده ای اش اما این طور قلبت برایش میتپد و یا خنده اش میخندی و با غم های نهفته در پست هایش بغض میکنی.
دخنر زمستان است اما رفاقتش مثل شکوفه های گیلاس، صورتی کمرنگ است همان اندازه روح نواز و نوازشگر...
انگار یک جور عجیبی مهربانی اش از پشت آن ح جیمی لبخند میزند...از پشت واژه حنون...
اصلا او اولین حانیه ایست که با ح جیمی شناختمش! قبل از اون همه هانیه بودند، با هـ دو چشم!
تولدت مبارک رفیق صورتی من
+ کامنت دونی رو باز گذاشتم تا هر کس خواست تولد حانیه عزیزم رو تبریک بگه